[صبح روز بعد رابطه...]
چشماتو کمی باز کردی
و پلک هاتو بهم فشار دادی
و با ندیدن جیسونگ کمی تعجب کردی
و پتوی سفید که تا سینه هات بود
رو دور خودت پیچیدی و از تخت پایین اومدی و از اتاق بیرون اومدی ولی با دیدن صحنه مقابلت خنده ای کردی... جیسونگی که سعی داشت کرواتش رو ببنده ولی همش خراب کاری میکرد
*انگار اون جیسونگ دیشبی فقط یه توهم بوده و این جیسونگ واقعیه:)
با اخم کیوتی به سمت شوهرت رفتی و کرواتش رو باز کردی و به سمت خودت کشیدی
*جیسونگ اگه تو اینقدر کیوت باشی ممکنه بقیه تورو از من بدزدن
با دستای مردونه اش تورو به خودش نزدیک کرد و با لبخند کیوت همستریش قلبت رو شناور کرد و با لحن کیوتی لب زد_: من تا تورو دارم قلبمو به هیچکس نمیدم و نخواهم داد
*چطوری میتونی هرلحضه منو محو خودت کنی:)... و با کیسی کوتاه باهم به سوی میز صبحونه رفتید
و پلک هاتو بهم فشار دادی
و با ندیدن جیسونگ کمی تعجب کردی
و پتوی سفید که تا سینه هات بود
رو دور خودت پیچیدی و از تخت پایین اومدی و از اتاق بیرون اومدی ولی با دیدن صحنه مقابلت خنده ای کردی... جیسونگی که سعی داشت کرواتش رو ببنده ولی همش خراب کاری میکرد
*انگار اون جیسونگ دیشبی فقط یه توهم بوده و این جیسونگ واقعیه:)
با اخم کیوتی به سمت شوهرت رفتی و کرواتش رو باز کردی و به سمت خودت کشیدی
*جیسونگ اگه تو اینقدر کیوت باشی ممکنه بقیه تورو از من بدزدن
با دستای مردونه اش تورو به خودش نزدیک کرد و با لبخند کیوت همستریش قلبت رو شناور کرد و با لحن کیوتی لب زد_: من تا تورو دارم قلبمو به هیچکس نمیدم و نخواهم داد
*چطوری میتونی هرلحضه منو محو خودت کنی:)... و با کیسی کوتاه باهم به سوی میز صبحونه رفتید
۵۷۶
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.